جدول جو
جدول جو

معنی به طور نمونه - جستجوی لغت در جدول جو

به طور نمونه
على سبيل المثال
تصویری از به طور نمونه
تصویر به طور نمونه
دیکشنری فارسی به عربی
به طور نمونه
Exemplarily
تصویری از به طور نمونه
تصویر به طور نمونه
دیکشنری فارسی به انگلیسی
به طور نمونه
de manière exemplaire
تصویری از به طور نمونه
تصویر به طور نمونه
دیکشنری فارسی به فرانسوی
به طور نمونه
উদাহরণস্বরূপ
تصویری از به طور نمونه
تصویر به طور نمونه
دیکشنری فارسی به بنگالی
به طور نمونه
نمونہ کے طور پر
تصویری از به طور نمونه
تصویر به طور نمونه
دیکشنری فارسی به اردو
به طور نمونه
örnek bir şekilde
تصویری از به طور نمونه
تصویر به طور نمونه
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی
به طور نمونه
kwa mfano
تصویری از به طور نمونه
تصویر به طور نمونه
دیکشنری فارسی به سواحیلی
به طور نمونه
ejemplarmente
تصویری از به طور نمونه
تصویر به طور نمونه
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
به طور نمونه
vorbildlich
تصویری از به طور نمونه
تصویر به طور نمونه
دیکشنری فارسی به آلمانی
به طور نمونه
як приклад
تصویری از به طور نمونه
تصویر به طور نمونه
دیکشنری فارسی به اوکراینی
به طور نمونه
wzorcowo
تصویری از به طور نمونه
تصویر به طور نمونه
دیکشنری فارسی به لهستانی
به طور نمونه
模范地
تصویری از به طور نمونه
تصویر به طور نمونه
دیکشنری فارسی به چینی
به طور نمونه
exemplarmente
تصویری از به طور نمونه
تصویر به طور نمونه
دیکشنری فارسی به پرتغالی
به طور نمونه
esemplarmente
تصویری از به طور نمونه
تصویر به طور نمونه
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
به طور نمونه
voorbeeldig
تصویری از به طور نمونه
تصویر به طور نمونه
دیکشنری فارسی به هلندی
به طور نمونه
примерным образом
تصویری از به طور نمونه
تصویر به طور نمونه
دیکشنری فارسی به روسی
به طور نمونه
อย่างเป็นแบบอย่าง
تصویری از به طور نمونه
تصویر به طور نمونه
دیکشنری فارسی به تایلندی
به طور نمونه
secara teladan
تصویری از به طور نمونه
تصویر به طور نمونه
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
به طور نمونه
उदाहरण स्वरूप
تصویری از به طور نمونه
تصویر به طور نمونه
دیکشنری فارسی به هندی
به طور نمونه
באופן דוגמאי
تصویری از به طور نمونه
تصویر به طور نمونه
دیکشنری فارسی به عبری
به طور نمونه
手本として
تصویری از به طور نمونه
تصویر به طور نمونه
دیکشنری فارسی به ژاپنی
به طور نمونه
본보기로
تصویری از به طور نمونه
تصویر به طور نمونه
دیکشنری فارسی به کره ای

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از به طور نمونه اولیه
تصویر به طور نمونه اولیه
Prototypically
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از به طور نمونه اولیه
تصویر به طور نمونه اولیه
de manière prototypique
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از به طور نمونه اولیه
تصویر به طور نمونه اولیه
прототипично
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از به طور نمونه اولیه
تصویر به طور نمونه اولیه
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از به طور نمونه اولیه
تصویر به طور نمونه اولیه
прототипно
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از به طور نمونه اولیه
تصویر به طور نمونه اولیه
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از به طور نمونه اولیه
تصویر به طور نمونه اولیه
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از به طور نمونه اولیه
تصویر به طور نمونه اولیه
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از به طور نمونه اولیه
تصویر به طور نمونه اولیه
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از به طور نمونه اولیه
تصویر به طور نمونه اولیه
อย่างต้นแบบ
دیکشنری فارسی به تایلندی
تصویری از به طور نمونه اولیه
تصویر به طور نمونه اولیه
دیکشنری فارسی به اندونزیایی